امروز آخرین دیدار بود
دیداری سنگین ولی کامل
دیداری که شاید عقل و دل هر دو با هم کنار اومدند
دل تا دلش خواست درد دل کرد و خودشو خالی کرد
چشم بغض چند ماهه خودشو ترکوند و اشک ریخت
عقل تا جایی که میشد به جواب سوالهاش رسید
و حدس و گمان هاشو روشن کرد
و شاید آخرین لمس عشق افلاطونی
که شاید این جسم دیگه تا روز مرگ
نتونه آغوش عشقشو تجربه کنه
و خاک سرد روزی جای حسرت آغوش اونو پر کنه
ولی تنها نکته این دیدار آخر
کنار اومدن عقل و دل یا همون
منطق و احساس بود
من عشقمو به خدای بزرگی سپردم که روزی
اونو با تمام سخاوت به من هدیه کرد
و در عوض ار خدا فقط و فقط خوشبختی شو میخوام
کاش با کسی که همراه شده به خوشبختی برسه
کاش بعد از گذشت چند مدت ببینم که
خوشبخت و شاد دست در دست اونی که دنبالش بود
در حال خنده داره از زندگی لذت میبره
((صخره))
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.